تاریخ : شنبه 15 اسفند 1394
نویسنده : باصر
2 «شما خود شوروى را هم كه در سال ۱۹۳۷ نگاه كنيد، مىبينيد كه زمان اوج ديكتاتورى سياه استالين است. اين ديكتاتورى، با حفظ مبانى انقلاب نبوده؛ يعنى استالين، يك تزار واقعى بود. فقط از خانوادهى «رمانف» نبود، فرد ديگرى بود؛ اما يك تزار و يك پادشاه مطلق بود! من گمان نمىكنم هيچ پادشاهى كه در قصر «كرملين» حكومت كرده بود، به قدر استالين پادشاهى كرده باشد! چون او هم در همان قصر و با همان تشريفات و همان امكانات و همان زندگى و اينها بود.» ۱۵/۱۲/۱۳۷۷
3 «استالين، تنها چيزى كه از انقلاب حفظ كرد، آن نيم تنهاى بود كه تا آخر عمرش به شكل يك فرم مىپوشيد كه تا بالا تكمه مىخورد! آن را هم به مجردى كه مرد، اعقابش - همان چند نفرى كه بودند - كنار گذاشتند و هيچ چيز ديگر نماند؛ تمام شد! از انقلاب، فقط اسمش ماند؛ اگرچه از اول هم كه انقلاب شد و سر كار آمده بودند، حكومت كارگرى فقط اسم بود! اين هم انقلاب شوروى، بعد از بيست سال!» ۱۵/۱۲/۱۳۷۷
4 « امروز در دنيا هر كس را بخواهند به گردنكلفتى و زورگويى و ظلم و بىملاحظگى و دورى از انسانيت متهم كنند، به استالين تشبيه مىكنند! درست هم هست؛ استالين واقعا مظهر اين صفات بد بود. حكومت به اصطلاح كارگرى، كه براى طبقات ضعيف تشكيل شده بود، به حكومت استبداد مطلق فردى تبديل شد!» ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
5 «استالين حتى به حزب كمونيست هم كه در نظام شوروى همهكاره بود، اجازه نمىداد كه در زمينههايى تصميمگيرى كند. با آن وضعيت خشن و عظيم، استالين يك حكومت مطلقهى سىوچند ساله را ادامه داد؛ هيچ كس هم جرأت نداشت اعتراض كند.» ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
منبع:https://telegram.me/khamenei_history
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|